هاناهانا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

روزهای دختری به نام هانا

ابو

1392/5/19 16:33
نویسنده : هانا خانم
441 بازدید
اشتراک گذاری

بهترین دوستم امیر عباس ( پسر عمه ام ) رفت

یعنی خونشون رو برای همیشه برد شمال

من اصلا باور نداشتم و هی از مامان بابا می خواستم که من رو برای بازی اونجا ببرند

به همین خاطر مامان بابا من رو در یک حرکت انقلابی آخر هفته پیش به شمال پیش خانواده پدریم بردند .

هر چند ابو ( اسمی که وقتی کوچیک بودم صداش می کردم ) به اندازه من دلتنگ نبود....... چون معمولا بچه های کوچکتر از بازی با بچه های بزرگتر بیشتر لذت می برند .......ولی من یک روز تمام با ابو بازی کردم .

من در راه سفر

 

من فرزاد و امیر عباس در حالی که خانه درست کردیم و گند زدیم به خانه پدر بزرگ

اینم یک عکس که شیطنت از چشام می باره

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

سعیده مامان امین.
23 مرداد 92 10:57
چه جالب عزیزم هانا.... امین هم به پسرخاله اش که اسمش وهاب هست میگه ابو... از دست این بچه ها خیلی برام جالب بود
میترا مامان مهرناز
8 شهریور 92 17:34
ای جانم هانا انشالله همیشه به گردش و لبشون خندون ادرس مهد رو خواسته بودی عزیزم مهد پردیس کامرانیه شمالی(خیابان بازدار) بعد از کوچه تاجیکی
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
11 تیر 93 15:53
تا اینجا همه پست ها رو دیدم چه مامان زرنگی داره این هاناجون عکسات خیلی با کیفیته