هاناهانا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

روزهای دختری به نام هانا

خود شناسي

1394/1/24 23:51
نویسنده : هانا خانم
1,630 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم مرا عصبانی نمی‌کند، او فقط خشم درون مرا آشکار می‌کند.

این جمله را وقتی فهمیدم که زمان‌هایی که عجله داشتم، سرم درد می‌کرد، از دست کسی یا چیزی کفری بودم یا هزارتا کار داشتم و نمی‌دانستم کدام‌شان را اول انجام دهم، وقتی توی ترافیک مانده بودم و ماشین‌ها بی‌هوا جلویم می‌پیچیدند توی هر رفتار بچه و هر کلمه‌ای که از دهانش خارج می‌شد، چیزی بود که مرا از کوره در ببرد. برای هر حرکت نابجایش یک فریاد و تهدید توی هوا ول می‌دادم و مدام این سوال توی سرم وول می‌خورد که این بچه چرا این‌قدر یک دنده‌ست؟ چرا اینقدر حرف می‌زنه؟ چرا این قدر یواش راه می‌ره؟ چرا….؟

وقت‌هایی که سرحال بودم، خبر خوشی شنیده بودم، وقتم آزاد بود، همه چیز آرام بود و من خوشبخت بودم، برای همان کارها و همان کلمات دلم غنج می‌زد و ذوق می‌کردم که چقدر این بچه شیرین است، چه خوب حرف می‌زند، چقدر اعتماد به نفس دارد، چه پشتکاری دارد و …

مادر شدن و پدر شدن مثل این می‌ماند که آدم دوباره به خودش معرفی شود. من با فرزندم چهره‌هایی از خودم را دیدم که هرگز نمی‌دانستم در من وجود دارند.

پسندها (1)

نظرات (2)

مهرناز مامان شنتیا
29 فروردین 94 17:14
خیلی وقت بود به صفحه ی خوشگلت سر نزده بودم ،چه عکسای قشنگی.... بوووس بووس
مامان سینا
23 خرداد 94 13:13
واقعا به چیز به جا و درستی اشاره کردی کاملا درسته طفلی نی نی ها مون...