هاناهانا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

روزهای دختری به نام هانا

یک تجربه ناموفق

1392/4/11 23:45
نویسنده : هانا خانم
688 بازدید
اشتراک گذاری

برنامه هاي زندگيمون كمي بهم ريخته شده است…..... قراراست يكماه مامان جوني و بابا جوني برن مسافرت …….پس همانطور كه گفته شد من در مهد كودك ثبت نام شدم ……..اما اصلا نتونستم ارتباط  برقرار كنم ……….حتي براي لحظه اي داخل كلاس نشدم …….اصلا از مامانم جدا نشدم ……….در آخر هم با گريه به مامانم مي گفتم مامان بريم از اينجا ……وقتي مامانم مي گفت پس با خانم مربي خدافظي كن …..داد زدم

من با اينا خدافظي نمي كنم

شايد هنوز كوچيك بودم ………..شايد برخورد اول مربي مهد روم تاثير گذاشت كه گفت  كسي باهام داخل نشه …….و باعث شد من حس امنيتم رو از دست بدهم ……….آخه من خيلي دختر حساسي هستم .

خلاصه قرار شد از عمه ام تو اين يك ماه كمك بگيرم ……يك چند روزي هم مامانم مرخصي بگبره تا ببينيم چي مي شه .

مهد مي گفت ....اشكال نداره يك چند روز گريه مي كنه خوب مي شه …….ولی به نظر مامانم اصلا اين كار درست نبود ……و اين كار مي تونست نتايج روحي بدي واسه من داشته باشه …....تازه  حسش به كارش خیلی هم مثبت نيست كه من خاطر كارش من آسيب ببينم .

حالا اينجانب هانا خانم مي خوام  نظرات خودم رو راجع به مهد بادبادك بدم ……ما کارگاه مادر و كودك اونجا رو یک بار در هفته  رفتيم .

نكته اول : من اونجا رو خيلي دوست داشتم ……..چون هيچكي از من نمي خواست از مامانم جدا بشم ……….به نظر من اين كلاسها براي پيش زمينه مهد كودك اصلا مناسب نيست …….چون اساس كار روي كار گروهي مادر و كودك است ……..یک جورایی بچه ها به ماماشون بيشتر هم عادت مي كنن

نكته 2 : بادبادك يك موسسه هنري است ……….اساس كار روي كار هاي هنري است ………آزادي عمل بچه ها اونجا قابل ذكر است ………و سعي در باز كردن ذهن و خلاقيت بچه ها دارد....اونا برای آثار هنری بچه ها ارزش قائل هستند و ار مامانا می خوان که کارها رو دور نریزند .....برای بچه ها تاریخ بزنند ......و نگهش دارند .

 

كارهايي كه ما در اين چند جلسه انجام داديم :

سفاگري و گار با گل و اجسام

 

مجسمه سازي با كاغذ

 

درست كردن كادرستي جوجه

كار روي بوم با چسب مايع و رنگ آكروليك

در نهایت ساخت یک تابلوی بزرگ با همه تابلوهای بچه ها

 

نقاشي با آبرنگ – آشپزي –نمايش – گردش آزاد بود

 

چيزهايي هم در اين موسسه بود که خیلی خوشمون نبود مثلا تقريبا مي شه گفت خيلي پولي بودن ………..و قيمتاش بالا بود ………چون من با اونجا خوب ارتباط بر قرار كرده بود دوست داشتيم همون جا مهد مي رفتم  ………..ولي مهدش تا دي ماه  پر بود و ماهي 700 تومن ……يك جورايي مي شه گفت اسم در كردن

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مهرنگار
21 شهریور 92 0:57
چه دختر خوشگلی این هانا.دوست داشتنی چه کارایی بلدی عزیزم. به ما هم سر بزن خوشحال میشیم بیشتر اشنا بشیم.