دنیای کودکانه
هانا : این چیه؟
مامانا : رگ ....خون توش رد می شه ....خون می دونی چیه ؟
هانا : آره ....ناخون توشه
مامانا : تو بزرگ شدی .......دیگه نباید شیشه بخوری ........دندونات خراب می شه .......باشه ؟
هانا : باشه
هانا لحظاتی بعد : نه مامان من کوچیک شدم ..........شیشه می خوام
تجربیات مادرانه : وقتی من جای عروسکهاش باهاش حرف می زنم ........هانا خیلی خوب از عروسکهاش حرف شوی داره ..........و خیلی خوب باهاشون حرف می زه........می تونم وقتی لج داره ........با کمک عروسکها باهاش به توافق برسم
تجربیات مادرانه 2 : وقتی من ناراحت باشم ......هانا ناراحت می شه ........مادر ناراحت و خسته نمی تونه کودک شاد داشته باشه ......امکان نداره!!!!!!!!
کاشکی تو کتابها یکم راجع به این قضیه می نوشت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی