هاناهانا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

روزهای دختری به نام هانا

سفر به چمخاله

1392/2/25 14:44
نویسنده : هانا خانم
1,785 بازدید
اشتراک گذاری

آخر هفته به يك جاي خيلي خيلي قشنگ رفتيم ..........چمخاله ..........هتل ستاره دريا ...........ريلكسيش كامل ............هواي عالي .................

خيلي خوشحال بودم كه هانا چند روزي رو در طبيعت است ........

 

اينكه بعد صبحانه به قوها غذا مي داديم خيلي لذت بخش بود

اينكه دخترم تار عنكوت رو از نزديك مي ديد و توضيح مي داد كه عنكبوت پشه ها رو به كمك تارش مي خوره خيلي لذت بخش بود .

اينكه كنار ساحل شن بازي مي كرد............

ولي نمي دونم چرا من طاقت كوچكترين گريه و نق از هانا ندارم .............به شدت ناراحت و عصبي مي شم ........

وقتي هانا بهانه گيره .........وقتي هانا ناراحته مقصر اصلي منم ......................به نظرم دخترم هيچ تقصيري نداره

عروسك قشنگم خيلي خوب مي دونه من چقدر از گريه هاش ناراحت مي شم .........چون بهش گفتم من  دختر خوش اخلاق دوست دارم ...............وقتي مي بينه من ناراحت شده ام ..........دندوناش رو به زور به هم مي چسبونه و ميگه ببين مامان خوش اخلاق شده ام ......منو بوس مي كنه و ميگه ببخشيد ......اون وقت كي مي تونه مقصر باشه .

خدايا صبر منو زياد كن تا مادر بهتري باشم

بتونم خودم رو طوري كنترل كنم كه شايستگي مادر بودن و الگو بودن رو داشته باشم

تا من خوب و قوي نباشم ..............نمي تونم دختري رو كه دوست دارم تربيت كنم

اينم جند تا عكس از بقيه سفر

 نگاهي رو افق

تو سرما بستني خوردن

و يه قرتي كامل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مهرناز مامان شنتیا
23 اردیبهشت 92 21:59
دلم واسش یه ذره شده.....
ایشالا به زودی همدیگرو بیشتر میبینیم...

نازنین جون از بس که این ذخترت گل بوده و هیچ اذیتت نکرده سطح توقعت از هانا شاید زیاد شده... با یادآوری این موضوع که دیگه این روزا برنمیگرده ، کلی از این لحظاتت استفاده کن.


آره ............نيست كه خيلي دوريم از هم

marjan
24 اردیبهشت 92 5:09
آقا جان دلش می‌خواد بداخلاقی کنه، همینه که هست، زور نگی‌ به بچمون ها!


ما كه چيزي نگفتيممممممممممممممم خاله جون
سعیده
30 اردیبهشت 92 11:46
عزیزم چه قرتی بهش میادددددددد