ماجرای دمپا
مامان نوشت : این دمپا برای هانا خانم ماجرا داره ........راستش جز اولین کلماتی بود که هانا یاد گرفت و به کفش می گفت دمپا بعدش من متوجه شدم هانا به هر نوع پوشیدنی می گه دمپا اصلن لباس برای هانا دمپا است .................بعد یک روز داشت عکسای تولد کفش دوزکی رو می دید دیدم باز می گه دمپا .........نگو کفش دوزک هم چون کفش دارد واسه هانا خانم دمپا است ...........
این روزها هانا پیشرفت خوبی در کلمات دارد هر چند بعضی از کلمات برای ما سخته باور کنیم هانا می گه مثلا.............صبح هانا داشت نون و پنیر می خورد هی می گفت آبیشن ..........آبیشن.........حالا ما نمی فهمدیدیم هانا چی میگه نگو منظورش آویشن است ...............چون هانا خانم از بابا حوونیش یاد گرفته نون و پنیر رو با آویشن بخوره .............یعنی شاخ ما در اومده بود ..............
این چند روزتعطیلی 2 روز شمال بودیم ..........فقط می تونم بگم ...........پختیم از گرما ..............الان که برگشتیم بسی احساس آرامش می کنیم............اینجا هانا مخصوص آزمایشات علمی با حلزون است.
امروز هم هانا رفت واکسن 18 ماهگی رو زد .........خدا کنه به خیر بگذره امشب ........
در آخر هم یک عکس مثلا هنرییییییییییییییییییییی