هانای مودب
چند روز پیش دوست مامانم داشت می گفت که پسرش شبا هر 15 دقیقه خیلی بیدار می شه و نمی زاره شبا اصلن بخوابه .........حالا مامان من این وضع افتاده بود تعریف ازمن ...........که نه هانا خیلی دختر خوبی است تا حالا یک شب هم منو بیدار نگه نداشته ........خیلی آروم و خانم است .......بعد بابام گفت ......حالا مگه اومدن خواستگاری دخترت که انقدر ازش تعریف می کنی.........
مامان نوشت: .ولی خداییش هانا خیلی آروم است .........خیلی حرف گوش کن ومودب است.........جریان سوسکه است دیگه ...........قربون دستت پای بلورینش برم..............
هانا این روزها خیلی بهتر حرف می زنه
اسمشو می گه انا
به من می گه مامان نا .............یعنی مامان نازنین
مامان جون ..........و بابا جون می گه .........
هندونه می گه ......می ره سمت یخچال می گه هندونه ..............
غذا رو بعضی وقتا خوب می خوره .........بعضی روزا هم رسمن روزه است..............بعضی روزا که هیچی نمی خوره .....میفرستمش خونه عمه فریده اش ..........اون خیلی خوب بلده با انواع و اقسام بازی به هاناغذا بده ...آخه اونجادختر عمه و پسر عمش هم هستن ..........با وجود اونا بهتر غذا می خوره....دستش درد نکنه..............
براش یک تاب وصل کردیم .............از 24 ساعت .......20 ساعت داره تاب بازی میکنه.............
تا حالا دوبار شهر بازی بردیمش ..........و خیلی خوشش اومده ............ما یک شهر بازی کشف کردیم بالای پاساژ امیر .......خیلی خوبه ........من خلوته .......هم وسایلش نو است ...........هم قیمتاش خیلی بهتر از سرزمین عجایب است...............
البته این عکسای دنیای بازی است........چون وسایلش خیلی داغون است
در ضمن هانا خانم ارتباط خوبی هم با حیوونا داره .........دوست دارم براش یک حیوون خونگی مثل جوجه بگیرم ...........ولی می ترسم مریض شه !!!!!!!!!!!!!!!!!