هانا خانم ددری
خب این جند وقت که من نبودم.............یک روز با مامانم ودوستاش زنونه (آخه من هم دختر خانم هستم)رفتیم رستوران اردک آبی صبحونه خوردیم و من حسابی ناپرهیزی کردم و از غذاهای ترش و شیرین و شور امتحان کردم.........آخه مامانم جدیدا میگه من باید اجتماعی شم ..........و من رو به جاهای شلوغ می بره..........
اونجا حسابی آواز سر دادم و یک عالمه غذا رو رو زمین ریختم..........و از شیطنت حسابی آبرو ریزی کردم و آخر سر به این وضع به خونه برگشتم...........
من قرتی شدم................دیگه لاک می زنم.............تو رو خدا مامانم رو دعوا نکنید ...........همین یه دفعه بود...........
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی