هانا خانم دیگه بزرگ شده
من چند تا لقب دارم :
هانا مانتانا
هانا جونجونی
خوشگل بلا
سوسن البته خواهر ساسان (سوسن و ساسات بدون دلیل است و همین جوری باباییم به من میگه سوسن)
من حسابی بزرگ شدم . دیگه با یک جیغ خواسته هام رو می گم . حسابی غذا می خورم و عاشق امتحان غذاهای جدید هستم مثلا امروز برای اولین بار تخم مرغ خوردم.
با دیدن بستنی جیغ می زنم و مامانیم باید یواشکی بستنی بخوره . وقتی مامانیم لباس بیرون می پوشه شروع به بال بال می زنم .با پیشبینی مامانیم تا ماه دیگر دیگه یک جا بند نمی شم.در ضمن هنوز از دندون خبری نیست.
این یک عکس از قلدریهای من است.
من دیگه موهام بلند شده به همین خاطر موهامو شونه می کنم
در ضمن تمرین رقص عربی هم می کنم
واکسن شش ماهگی رو با سه هفته تاخیر زدم آی پدرم در اومد .......آی گریه کردم......دو شب تب کردم........ولی بلاخره میکرو ها رو شکست دادم.....این عکس ساعت ٤ صبح است ......می بینید چقدر مامان بابام دوستم دارند.....از ناراحتی من اون شب نخوابیدند
اینم یک عکس از افتتا ح کافه فروتی با باباجونیم..............کافه فروتی خیابان پاسداران بوستان ٢ است ............ بگید از طرف هانا اومدید تا بهتون آبمیوه با تخفیف بدهند.....