آغاز ایستادن
دیروز اول اسفند دخترم ایستاد...............هانا خیلی وقت بود توانایی این کار را داشت ولی می ترسید...........جالب اینجاست که حرف آدمو خیلی خوب می فهه............همجوری لبه مبل ایستاده بود ..........گفتم هانا دستتو ول کن...........دیدم دستاشو مثل حالت تسلیم چند ثانیه گرفت بالا و ایستاد.........منم انقده قربون صدقش رفتم ...........دیگه هی تکرار می کرد..............اگه ترسش بریزه مطمئن هستم به زودی راه می افته...................
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی