نوروز 93
خوب خدا رو شکر که سال 92 هم تموم شد و به قول باباجونی دوره زمونه یک جوری شده که در لحظه نمی فهمیم که ایام خوبی داشتیم ولی وقتی به گذشته نگاه می کنیم می فهمیم که سال خوبی بوده .....همین که اتفاق بدی .......مریضی .........و ناراحتی جدی نداشتیم هزاران بار شکر
نوروز 93 اغاز شد و ما روز سال تحویل عازم جمخاله شدیم
دفعه دوم بود که می رفتیم چون محیطتش رو خیلی دوست داشتیم
این سفر به همراه خاله پانی و خاله شهره بود ..........والبته وجود شانیسا باعث شد یه من خیلی خوش بگذره
ولی من اونجا سرما بدی خوردم .......به طوری که هنوز تو وجودم مونده ...............وقتی خاله پانی و مامان جونی مریض شدند ........تازه فهمیدن من چقدر حالم بد بود..............با این حال سرحال خودم رو نگه می داشتم ......و دختر خوبی بودم
قسمت دوم سفر نوشهر بود .........پیش مامان جونی و باباجونی ..........ریکسین کامل.....
و قسمت اخر سفر دیار پدریم بهشهر بود ..........و خونه ابو ..............حسابی از بازی سیراب شدم
و بلاخره بعد از 13 روز به تهران امدیم